نوروآنالیز
- 297 Members
- 0
- Persian
- 6
Telegram Description
همینطور تکه تکه ، همینطور ناتمام
Latest Channel Posts

2025-06-04T18:36:36+00:00

درود و سپاس از توضیحات ارزشمندتون
طبق برداشت بنده از شرح ژیژک، آنچه ژیژک در حال شرح آن تحت عنوان "ابدیت" است، نه "هستی" در پر و پیمانگی آن که در تاریخمندی خود به صور مختلف پدیدار میشود بلکه به عکس، بن بست و تنگنایی است که با تخیل استعلایی کانت مطرح میشود. آنچه ما "هستی" مینامیم فارق از ایدهی قوامبخش و نظامبخش کانتی نیست. خلا تخیل استعلایی آنچه است که با نفی مطلق و شب جهان هگل، آپوخه(تعلیق) هوسرل و رانهی مرگ فروید مطرح میشود و این پیش از آنکه هستی محضی باشد که دازاین به آن گشوده میشود، بنبست و دقیقهی جنونی است که دازاین در گشایش اصیل خود به هستی از آن پاپس میکشد. منظور ژیژک از تاریخمند کردن ابدیت، نه تحلیل دورانی و تاریخی صور ابدیت(هستی) در اعصار مختلف بلکه مشخص کردن مقطعی از تاریخ است که این بنبست (خلا تخیل استعلایی، شب جهان، نفی مطلق، تعلیق، رانه مرگ، جنون در عقل) مطرح میگردد.
طبق شرح ژیژک لکان در اوایل دهه پنجاه میلادی تلاش زیادی کرد که بین رانهی مرگ فروید و هستی-بهسوی- مرگ هایدگر انطباق پیدا کند ولی نهایتا با بازنگریهای متعدد در آرا خود در این دهه، از این تلاش دست برداشت.
رانه مرگ فروید، رانهای نامرده است که در دل خود هستی، تعارض ایجاد کرده و هرگونه گشودگی بر هستی را با بن بست مواجه میکند.
طبق شرح ژیژک، نکته کلیدی و حرکت هوشمندانه یافتن ارتباط بین آنچه هایدگر "اضطراب اگزیستانسیال" مینامد با رانهی مرگ است که رانهای نا-مرده بوده و هر گونه گشودگی بر هستی را با انعقاد و بنبست مواجه میکند. رانه مرگ، با رو به سوی مرگ داشتن متفاوت است.
تاکید ژیژک تاریخمند کردن مقطعی است که در آن ابدیت به مثابه دقیقه جنون و نه گشایش هستی پا به عرصه میگذارد.
امیدوارم از جنون به مثابه "همان" (same) ِ قبل از اینهمانسازی صحبت نکنید که باز هم پاپس کشیدن از اپوخه به پر و پیمانگی هستی است.
طبق برداشت بنده از شرح ژیژک، آنچه ژیژک در حال شرح آن تحت عنوان "ابدیت" است، نه "هستی" در پر و پیمانگی آن که در تاریخمندی خود به صور مختلف پدیدار میشود بلکه به عکس، بن بست و تنگنایی است که با تخیل استعلایی کانت مطرح میشود. آنچه ما "هستی" مینامیم فارق از ایدهی قوامبخش و نظامبخش کانتی نیست. خلا تخیل استعلایی آنچه است که با نفی مطلق و شب جهان هگل، آپوخه(تعلیق) هوسرل و رانهی مرگ فروید مطرح میشود و این پیش از آنکه هستی محضی باشد که دازاین به آن گشوده میشود، بنبست و دقیقهی جنونی است که دازاین در گشایش اصیل خود به هستی از آن پاپس میکشد. منظور ژیژک از تاریخمند کردن ابدیت، نه تحلیل دورانی و تاریخی صور ابدیت(هستی) در اعصار مختلف بلکه مشخص کردن مقطعی از تاریخ است که این بنبست (خلا تخیل استعلایی، شب جهان، نفی مطلق، تعلیق، رانه مرگ، جنون در عقل) مطرح میگردد.
طبق شرح ژیژک لکان در اوایل دهه پنجاه میلادی تلاش زیادی کرد که بین رانهی مرگ فروید و هستی-بهسوی- مرگ هایدگر انطباق پیدا کند ولی نهایتا با بازنگریهای متعدد در آرا خود در این دهه، از این تلاش دست برداشت.
رانه مرگ فروید، رانهای نامرده است که در دل خود هستی، تعارض ایجاد کرده و هرگونه گشودگی بر هستی را با بن بست مواجه میکند.
طبق شرح ژیژک، نکته کلیدی و حرکت هوشمندانه یافتن ارتباط بین آنچه هایدگر "اضطراب اگزیستانسیال" مینامد با رانهی مرگ است که رانهای نا-مرده بوده و هر گونه گشودگی بر هستی را با انعقاد و بنبست مواجه میکند. رانه مرگ، با رو به سوی مرگ داشتن متفاوت است.
تاکید ژیژک تاریخمند کردن مقطعی است که در آن ابدیت به مثابه دقیقه جنون و نه گشایش هستی پا به عرصه میگذارد.
امیدوارم از جنون به مثابه "همان" (same) ِ قبل از اینهمانسازی صحبت نکنید که باز هم پاپس کشیدن از اپوخه به پر و پیمانگی هستی است.

درود و سپاس از توضیحات ارزشمندتون طبق برداشت بنده از شرح ژیژک، آنچه ژیژک در حال شرح آن تحت عنوان "ابدیت" است، نه "هستی" در پر و پیمانگی آن که در تاریخمندی خود به صور مختلف پدیدار میشود بلکه به عکس، بن بست و تنگنایی است که با تخیل استعلایی کانت مطرح میشود.…

درود
به نظرم فراتر از آنچه مسئله سیاسی هایدگر می شناسیم خود پرسش نسبت سیاست و سیاست ورزی با فلسفه محل تامل است .آیا فیلسوف به واسطه فیلسوف بودن حق سیاسی خاصی نسبت به بقیه شهروندان دارد ؟ فلسفه چه نسبتی با سیاست و اشکال مختلف سیاست ورزی دارد ؟
اصلا گیریم که هایدگر مدافع ساخت سیاسی ناسیونال سوسیالیسم بوده ، آیا او چنین حقی را نداشته ؟ با فرض شناختی که از این ساختار داشته ؟
همه می دانیم که او دل خوشی از دو نظام سیاسی مستقر قرن بیستمی یعنی دموکراسی و کمونیسم نداشت و به ناسیونال سوسیالیسم به عنوان راه سوم نگاه می کرد و امیدها بسته بود به آن ، اکنون جای این پرسش است که آیا فلسفه هایدگر امکانی به دموکراسی یا کمونیسم می دهد ؟
بنابراین من فکر می کنم فاریاس از یک سری واقعیتها در زمینه دیگری مطلوب خودش را نتیجه می گیرد .در زمینه ضد فاشیسمی دهه های ۶۰ و ۷۰ که خطر جنگ اتمی همه را عصبی کرده بود .
دریدا در آثار خود مثل روح در هایدگر و همین مناظره با گادامر و لابارت ، از ژانوس هایدگر پرده برداری می کند .روحی که هم آتش می زند و هم می افریند .و فلسفه هایدگر فلسفه راحتی نیست نمی توان آن را بازیچه یک ساختار سیاسی فاشیستی یا دموکراتیک کرد .به نظرم هایدگر در سباست به فراتر رفتن از دموکراسی فکر می کرد ضعفهای دموکراسی را به خوبی می شناخت و همینطور نقد مارکسی نسبت به این را .
متاسفانه راه سومی وجود ندارد گویا. خطای هایدگر این بود که می شود به چنین راه حلی رسید اما گویا ساختهای نهادینه جوامع بشری هنوز چنین امکانی را مهیا نکرده است .
حتی اگر همه شواهد کتاب فاریاس درست باشد که بعضی موارد رو لوویت و یاسپرس تایید کرده بودند ، اما این اتهامی است که در بستر دموکراسی مطرح است ، بله هایدگر ضد دموکراتیک بود ( دموکراسی وایماری و از این قبیل )
هر چند لازم است گفته شود سنت سیاست بزرگ در آلمان از زمان رمانتیکها وجود داشته و حتی متفکری مثل وبر هم از آن در امان نبوده .
اما بحث یهودی ؛
باید بیشتر اندیشید در این نسبت بین یهودیت و سرمایه داری بدون اینکه متهم به یهودستیزی شد ،
امروزه وقتی از دال یهودی استفاده می کنیم بیشتر نظر به نقد اقتصاد سیاسی داریم ، نفودی که یهودیها در سرمایه داری جهانی دارند و از این قبیل ( شاید برای فاشیستها این موضوع بیشتر اهمیت داشت تا دین انها یا اخلاق نخوت آمیز گزیده بودنشان ) این یک نقد مارکسیستی داغ می طلبد که چپ بعد از حوادث غزه در حال طرح آن است هر چند با احتیاط .در متون هایدگر هیچ اشاره ای من ندیدم نه از نوع نقد اقتصاد سیاسی و نه اخلاقی ( متاسفانه هنوز کتاب مسئله یهود مارکس رو نخوندم و نمی دونم مارکس پیوند یهودی با سرمایه داری جهانی رو طرح کرده یا نه ؟
به نظرم فراتر از آنچه مسئله سیاسی هایدگر می شناسیم خود پرسش نسبت سیاست و سیاست ورزی با فلسفه محل تامل است .آیا فیلسوف به واسطه فیلسوف بودن حق سیاسی خاصی نسبت به بقیه شهروندان دارد ؟ فلسفه چه نسبتی با سیاست و اشکال مختلف سیاست ورزی دارد ؟
اصلا گیریم که هایدگر مدافع ساخت سیاسی ناسیونال سوسیالیسم بوده ، آیا او چنین حقی را نداشته ؟ با فرض شناختی که از این ساختار داشته ؟
همه می دانیم که او دل خوشی از دو نظام سیاسی مستقر قرن بیستمی یعنی دموکراسی و کمونیسم نداشت و به ناسیونال سوسیالیسم به عنوان راه سوم نگاه می کرد و امیدها بسته بود به آن ، اکنون جای این پرسش است که آیا فلسفه هایدگر امکانی به دموکراسی یا کمونیسم می دهد ؟
بنابراین من فکر می کنم فاریاس از یک سری واقعیتها در زمینه دیگری مطلوب خودش را نتیجه می گیرد .در زمینه ضد فاشیسمی دهه های ۶۰ و ۷۰ که خطر جنگ اتمی همه را عصبی کرده بود .
دریدا در آثار خود مثل روح در هایدگر و همین مناظره با گادامر و لابارت ، از ژانوس هایدگر پرده برداری می کند .روحی که هم آتش می زند و هم می افریند .و فلسفه هایدگر فلسفه راحتی نیست نمی توان آن را بازیچه یک ساختار سیاسی فاشیستی یا دموکراتیک کرد .به نظرم هایدگر در سباست به فراتر رفتن از دموکراسی فکر می کرد ضعفهای دموکراسی را به خوبی می شناخت و همینطور نقد مارکسی نسبت به این را .
متاسفانه راه سومی وجود ندارد گویا. خطای هایدگر این بود که می شود به چنین راه حلی رسید اما گویا ساختهای نهادینه جوامع بشری هنوز چنین امکانی را مهیا نکرده است .
حتی اگر همه شواهد کتاب فاریاس درست باشد که بعضی موارد رو لوویت و یاسپرس تایید کرده بودند ، اما این اتهامی است که در بستر دموکراسی مطرح است ، بله هایدگر ضد دموکراتیک بود ( دموکراسی وایماری و از این قبیل )
هر چند لازم است گفته شود سنت سیاست بزرگ در آلمان از زمان رمانتیکها وجود داشته و حتی متفکری مثل وبر هم از آن در امان نبوده .
اما بحث یهودی ؛
باید بیشتر اندیشید در این نسبت بین یهودیت و سرمایه داری بدون اینکه متهم به یهودستیزی شد ،
امروزه وقتی از دال یهودی استفاده می کنیم بیشتر نظر به نقد اقتصاد سیاسی داریم ، نفودی که یهودیها در سرمایه داری جهانی دارند و از این قبیل ( شاید برای فاشیستها این موضوع بیشتر اهمیت داشت تا دین انها یا اخلاق نخوت آمیز گزیده بودنشان ) این یک نقد مارکسیستی داغ می طلبد که چپ بعد از حوادث غزه در حال طرح آن است هر چند با احتیاط .در متون هایدگر هیچ اشاره ای من ندیدم نه از نوع نقد اقتصاد سیاسی و نه اخلاقی ( متاسفانه هنوز کتاب مسئله یهود مارکس رو نخوندم و نمی دونم مارکس پیوند یهودی با سرمایه داری جهانی رو طرح کرده یا نه ؟

با سلام و احترام،
در زیر برخی از اطلاعات اینترنتی در باب کتاب می آید:
کتاب "هایدگر و نازیسم" نوشتهٔ ویکتور فاریاس، مورخ شیلیایی، یکی از جنجالیترین آثار دربارهٔ پیوندهای فلسفی و ایدئولوژیک مارتین هایدگر با رژیم نازی است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۸۷ منتشر شد و واکنشهای گستردهای در محافل آکادمیک و رسانهای جهان برانگیخت. در ادامه، مهمترین جنبههای این اثر را بررسی میکنیم:
---
محتوای اصلی کتاب
1. ارتباط عمیق هایدگر با نازیسم:
فاریاس با استناد به اسناد آرشیوی (نامهها، سخنرانیها، و مکاتبات رسمی) ثابت میکند که پیوند هایدگر با نازیسم نه یک "اشتباه گذرا"، بلکه همسویی ایدئولوژیکِ ریشهداری بود که از دهه ۱۹۳۰ تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت. هایدگر نه تنها در سال ۱۹۳۳ به حزب نازی پیوست، بلکه تا ۱۹۴۵ بهطور فعال عضو باقی ماند و حق عضویت پرداخت کرد .
2. ریاست دانشگاه فرایبورگ (۱۹۳۴-۱۹۳۳):
- هایدگر در این دوره سیاستهای نژادی نازیها را در دانشگاه اجرا کرد، از جمله:
- اخراج اساتید یهودی.
- اجباری کردن "سوگند خلوص نژادی" برای استادان.
- ممنوعیت حمایت از دانشجویان یهودی و مارکسیست .
- سخنرانی معروف او در آغاز ریاستش با تمجید صریح از هیتلر و "رسالت تاریخی پیشوا" همراه بود .
3. همخوانی فلسفه و ایدئولوژی نازی:
فاریاس استدلال میکند که مفاهیم محوری فلسفه هایدگر مانند "هستی"، "اصالت"، و "سرنوشت تاریخی ملت آلمان" با شعارهای نازیها مانند "خون و خاک" سازگاری داشت. هایدگر نازیسم را "تجلی متافیزیکی" برای نجات آلمان میدانست و حتی پس از جنگ نیز از "عظمت درونی این جنبش" دفاع میکرد .
---
روش پژوهش فاریاس
- تحلیل اسناد ناشناخته: کتاب حاصل ۱۰ سال پژوهش در آرشیوهای اروپا، از جمله مدارک دانشگاه فرایبورگ و مکاتبات شخصی هایدگر است.
- شکستن روایت رسمی: فاریاس نشان میدهد که دفاعیات هایدگر پس از جنگ (مبنی بر "قطع رابطه با نازیسم") دروغ بوده و او هیچگاه از باورهایش عدول نکرد .
---
واکنشها به کتاب
- هواداران هایدگر مانند گادامر (شاگرد او) اعتراف کردند که پیوند فلسفه هایدگر با نازیسم غیرقابل انکار است و انکار آن "توهین به هایدگر" محسوب میشود .
- فیلسوفان معاصر مانند ریچارد رورتی کتاب را "پادزهری در برابر دفاعیه های طفرهآمیز" نامیدند .
- منتقدان برخی استدلالهای فاریاس را اغراقآمیز دانستند، اما صحت اسناد او را تأیید کردند .
در زیر برخی از اطلاعات اینترنتی در باب کتاب می آید:
کتاب "هایدگر و نازیسم" نوشتهٔ ویکتور فاریاس، مورخ شیلیایی، یکی از جنجالیترین آثار دربارهٔ پیوندهای فلسفی و ایدئولوژیک مارتین هایدگر با رژیم نازی است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۸۷ منتشر شد و واکنشهای گستردهای در محافل آکادمیک و رسانهای جهان برانگیخت. در ادامه، مهمترین جنبههای این اثر را بررسی میکنیم:
---
محتوای اصلی کتاب
1. ارتباط عمیق هایدگر با نازیسم:
فاریاس با استناد به اسناد آرشیوی (نامهها، سخنرانیها، و مکاتبات رسمی) ثابت میکند که پیوند هایدگر با نازیسم نه یک "اشتباه گذرا"، بلکه همسویی ایدئولوژیکِ ریشهداری بود که از دهه ۱۹۳۰ تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت. هایدگر نه تنها در سال ۱۹۳۳ به حزب نازی پیوست، بلکه تا ۱۹۴۵ بهطور فعال عضو باقی ماند و حق عضویت پرداخت کرد .
2. ریاست دانشگاه فرایبورگ (۱۹۳۴-۱۹۳۳):
- هایدگر در این دوره سیاستهای نژادی نازیها را در دانشگاه اجرا کرد، از جمله:
- اخراج اساتید یهودی.
- اجباری کردن "سوگند خلوص نژادی" برای استادان.
- ممنوعیت حمایت از دانشجویان یهودی و مارکسیست .
- سخنرانی معروف او در آغاز ریاستش با تمجید صریح از هیتلر و "رسالت تاریخی پیشوا" همراه بود .
3. همخوانی فلسفه و ایدئولوژی نازی:
فاریاس استدلال میکند که مفاهیم محوری فلسفه هایدگر مانند "هستی"، "اصالت"، و "سرنوشت تاریخی ملت آلمان" با شعارهای نازیها مانند "خون و خاک" سازگاری داشت. هایدگر نازیسم را "تجلی متافیزیکی" برای نجات آلمان میدانست و حتی پس از جنگ نیز از "عظمت درونی این جنبش" دفاع میکرد .
---
روش پژوهش فاریاس
- تحلیل اسناد ناشناخته: کتاب حاصل ۱۰ سال پژوهش در آرشیوهای اروپا، از جمله مدارک دانشگاه فرایبورگ و مکاتبات شخصی هایدگر است.
- شکستن روایت رسمی: فاریاس نشان میدهد که دفاعیات هایدگر پس از جنگ (مبنی بر "قطع رابطه با نازیسم") دروغ بوده و او هیچگاه از باورهایش عدول نکرد .
---
واکنشها به کتاب
- هواداران هایدگر مانند گادامر (شاگرد او) اعتراف کردند که پیوند فلسفه هایدگر با نازیسم غیرقابل انکار است و انکار آن "توهین به هایدگر" محسوب میشود .
- فیلسوفان معاصر مانند ریچارد رورتی کتاب را "پادزهری در برابر دفاعیه های طفرهآمیز" نامیدند .
- منتقدان برخی استدلالهای فاریاس را اغراقآمیز دانستند، اما صحت اسناد او را تأیید کردند .

سادیسم و زیبایی : آثار ساد ، زیبایی را مقابل ما مجددا مسئله ساز می کند ؛ اینکه زیبایی چه نسبتی با رذیلت و فضیلت اخلاقی دارد ؟ آیا هر امر شری زشت است یا به تبع ساد باید زیبایی را در افراط در رذیلت یافت ؟ در اینجا این پرسش مطرح می شود که حد لذت طلبی و عیش…
GPT Description
Related Video
No video available.
No reviews yet.